English
از قصه ها و شایعات که بگذریم، از فراز و نشیب های تفسیر ها و تحلیل های ریز و درشت که بگذریم، از لابلای خاطراتی تلخ و شیرین، فرو تر از خاک زمین و فراتر ازآسمان زندگی من، که قصه شدند، میرسیم به آمیزه ای از حقایق و واقعیت هایی که داستان من در آنها نقش بسته. دلنوشته هایی که مسیریست از تولد به تولدی دیگر و به باغ آیینه رسیدن. داستان پیوندی ناگسستنی میان واژه ها، ترانه ها و نت های سرگذشت پر تکاپوی من، خاطراتی از یک زندگی قلندرانه که نه یک بار، که بارها به مو رسید اما پاره نشد.
در سالیان گذشته چند نفر برای خاطرات من قلم زدند، ولی هر بار حاصل کار بیشتر دیدگاه راوی بود تا حس و بیان من. طبیعتأ آنها در این راستا زحمت کشیدند اما در انتها، درست مثل انتخاب ترانه ها، چون کلام آنها با فکر و روان من عجین نبود، این بار به ندای درونم گوش سپردم و به این نتیجه رسیدم که سرگذشت منو هیچکس مثل خود من نمیتونه بیان کنه. ناچارأ دست بکار شدم. داستان سرگذشت من می بایست همانی باشد از جنس خودم .
آنچه در این کتاب با شما تقسیم میکنم باز کردن لایه های پنهان زندگی من است. ناگفته هایی از پیچیدگی ها، از درد ها، از تنهایی ها واحساساتی که در تاریک ترین و روشن ترین لحظاتش من برای ادامه زندگی و بقا و مفید بودن. عشق و خدمت روانتخاب کردم. باشد تا این بار پیام و مرامم رو از طریق خاطراتم به گوش شما برسونم . تا همانطور که تا به حال حس درونی ام بی واسطه از گلویم به گوش همگان میرسید، این بار بی واسطه برای شما در رابطه با حقایقی که همیشه بین من و احساس درونیم حفظ شده بود بنویسم، تا با شما از اینکه چگونه در شطرنج زندگی راه خودم را نه فقط پیدا که ساختم بگویم، تا شاید راهگشای آنانی باشه که در انتظار بهانه ای برای پروانه شدن هستن.
قلندرانه، با زبان احساس کتابی مینویسم از جنس به خود رسیدن، کتابی که گاهی از عمق تنهایی ، گاهی از ژرفای درد و گاهی از فراسوی زیباترین حادثه ها، از کودکی میگوید که آنقدر در تاریکی بسر برده تا امروز بتونه از روشنایی بگه. کودکی که بعد از تولدی دوباره امروز و این فرصت رو نه پایان یک کتاب خاطرات، بلکه آغاز آینده ای روشن و پر بار میبینه…