دست هایمان را بستند
مهر سکوت بر لب هایمان زدند
نگرشمان را مسموم کردند
اما دردهایمان را ندیدند… نشنیدند!
بیاییم نگرشمان را سم زدایی کنیم
دردهایمان را فریاد زنیم و چاره اش را اندیشه کنیم
چرا که درد از بی اندیشگیست
همیشه فکر میکردم که این “از خود” و “با خود” بیگانگی ما چه نقش عظیمی در سرنوشت تاریخ سرزمینمان داشته و شاید به همین دلیل است که کمتر سرزمینی به اندازه ی خاک ایران تجزیه شده است. من به شخصه معتقدم ما گرفتار بیماری تکرار هستیم چرا که مروری بر تاریخ این مرز و بوم نشان میدهد که ما تاریخ را به کرات تکرار کرده ایم. به نوعی گرفتار بیماری تکرار تاریخ بودیم و همچنان هستیم. اگر چنین نبود چرا وقتی عهدنامه ترکمنچای لغو شد، به دنبال باز پس گرفتن ایروان و نخجوان نبوده ایم؟ چرا هنوز ارمنستان بخشی از خاک سرزمینمان نیست؟ چرا نباید هفده شهر قفقاز به خاک سرزمینمان بازگردانده شود؟
همیشه گفته اند کسی که خواب است را میتوان بیدار کرد، اما کسی که خودش را به خواب زده است را هرگز نمیتوان بیدار کرد. به راستی چه کسی میخواهد و میتواند که ما را از خواب ۲۵۰۰ ساله مان بیدار کند؟ به ما گفتند کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم! حال اگر کوروش سر از خاک بیرون آورد، چه بگوییمش که با ایرانش چه کردیم؟! که با سرنوشت این سرزمین پر افتخار چه کردیم؟! چه زیبا گفت روانشاد بانو سیمین بهبهانی که ” دارا جهان ندارد… سارا زبان ندارد… هرگز نخواب کوروش…” آیا به راستی کسی غیر از خود ما میتواند به فریادمان برسد؟
فکر میکنم دیگر زمان آن رسیده که از این خواب بیدار شویم و در کنار یکدیگر نه با عقایدمان بلکه با قلبهایمان یکصدا فریاد همبستگی سر آریم و به یاری ایرانمان بشتابیم… دیگر زمان آن فرا رسیده است که چشم باز کنیم و به ریشه یابی مشکلات بپردازیم چرا که ریشه یابی مسائل همان اندازه مهم است که ریشه کن کردن آن… که اگر هر کدام از ما مشکلات را ریشه یابی و ریشه کن کنیم از بیماری تکرار خود و تکرار تاریخ، جان سالم به در میبریم… بیاییم فقط جامعه شناس نباشیم بلکه جامعه ساز باشیم، جامعه یعنی مجموعه یی از من و ما… پس از خود شروع کنیم تا بتوانیم به جامعه ای سالم برسیم.
به قول آلبر کامو “اگر کفشت پایت را می زد و از ترس قضاوت مردم پابرهنه نشدی و درد را به پایت تحمیل کردی، دیگر در مورد آزادی شعار نده!”. چه خوب است که یاد بگیریم آزادی را از قالب شعاری به عمل تبدیل کنیم و هراسی از قضاوت دیگران نداشته باشیم تا بتوانیم به دردها، زخمها، و دلمشغولیهای خود و دیگران، بخصوص قشر جوان مملکتمان گوش جان بسپاریم، چرا که این جوانان آینده سازان فردا هستند و چشم امید این مرز و بوم. یاد بگیریم که با زبان عشق و حمایت مرهمی باشیم بر روی درد، چرا که مهمترین و ریشه ایترین مصونیت انسان در مقابل مشکلات، مصونیت از طریق عشق است.
میدانم اکثر ما یاد گرفتیم که در گذر عمر دیوارهای بلندی اطراف روحمان بسازیم که از هر گزندی در امان باشیم تا به موفقیت برسیم، و به همین دلیل است که به دلیل حضور این دیوارها گرفتار خود مشغولی شده ایم. بیاییم این دیوارهای سرد و سنگی که ما را از انسانیت دور میکند خراب کنیم و اجازه دهیم نیازهای قلبمان از هم تغذیه کند. چرا که معتقدم امید رهایی نیست وقتی هر کس دیواری به دور خود کشیده است.
همیشه گفتهام حق دادنی نیست، حق گرفتنیست و امروز برای گرفتن حق آزادیمان که حق مسلّم ماست باید دست در دست هم نهیم و با پیوستگی و همبستگی به مبارزه با پلیدی بپردازیم. شرط اصلی این مبارزه داشتن سلامت جسم و روح است. مبارزهای برای از انکار به شفافیت و از کتمان به قبول واقعیت رسیدن. مبارزهای برای آگاه شدن و آگاهی دادن. مبارزهای برای از “من” به “ما” رسیدن…
من از خودم ۱۴ سال پیش شروع کردم و از دنیای آلوده ی اعتیاد به پذیرش بیماری و درمان آن پرداختم. در تمام این سالها سعی کردم هر چند کوچک اما خالصانه و عاشقانه به یاری بیماران گرفتار در بند اعتیاد برسم… از قدیم گفته اند پیشگیری بهتر از درمان است وبه همین دلیل با کمک یارانم در بنیاد آینه برای آگاهی رسانی در مورد معضلات جامعه از جمله اعتیاد (بیماری تکرار)، که معتقدم مادر همه این بیماریهاست، تلاش میکنیم. امروز وقت آن رسیده که یک بار دیگر از همه شما عزیزان بخواهم که به یاری هم به “ما” شدن برسیم و کمک کنیم تا جامعه یی سالم داشته باشیم.
Mohammad Reza Taghavi
Add a comment…حرفهایت را بی چون وچرا می پذیرم..جاودانه بی تکرار
Niloofar Gheisari
حق با شماست…و لازمه ی رسیدن به این دید خود باوریه که ما ملت نداریم . در طول تاریخ معاصر ما با فعل نتوانستن صرف و بزرگ شدیم , با فعل اینکه بقیه از ما بهترن و باید خودمون رو به بقیه بیاویزیم بلکه رشد کنیم . امیدوارم به کنار هم بودن و همون کشتی معروفو در کنار هم ماندن هم ایمان بیاریم . نمیدونم اما هرچقدر هم خوشبینانه نگاه میکنم این مقصد خیلی بعیده و زمان زیادی طول میکشه که ما ملت پر از عقده و تحقیر شده توسط عوامل مختلف به خود و هم باوری برسیم آقای داریوش عزیز….
Sina Gouran
اسطوره بی تکرار کشورم،این متن زیبا رو خوندم و کاملا موافقم فکر میکنم خیلی ها با من هم عقیده باشند
Mohsen Jahan
یه اهنگی هست که میگه : محدودیت دیدته نه کشور نه دینته نه کل سرزمینته
Mehran Mahmoodi Nia
تیتر مطلب :
بیاییم فقط جامعه شناس نباشیم!! بلکه جامعه ساز باشیم